خداحافظ ای ماه شبهای تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم
این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره هامان خداحافظ
من میروم بدون تو اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ
ولی درمانده و خسته دگر از بند و زنجیرمخداحافظ ولی افسوس که من از زندگی سیرم که قلبم می تپد اما دارم هر لحظه میمیرم خداحافظ نگو تا کی که هرگز برنمی گردماگرچه چشم غمگینم تو را خواهد ز من هر دم خداحافظ دل زخمی خداحافظ تن بیمارخداحافظ غل و زنجیر خداحافظ در و دیوارخداحافظ همین حالا که مسحورم ز جادویتهمین حالا که زد تیرم کمان ناب ابرویت خداحافظ پرستو وار به رسم رهگذر این بارنه شوقی بهر برگشتن نه قول آخرین دیدار....گاهی آدمها می روندگاهی آدمها می روندنه برای اینکه دلایل ماندنشان کم شده بلکه به این دلیل که آنقدر کوچکندکه تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند
نظرات شما عزیزان:
|